از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
در مشت خاک ریشۀ شمشاد میدود
همچون نسیم در قفس آزاد میدود
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست