ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام