ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...