این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز