از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت