ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
دست من یک لحظه هم از مرقدت کوتاه نیست
هرکسی راهش بیفتد سمت تو گمراه نیست
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست