عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم