ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام