پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام