هر نسیمی خسته از کویت خبر میآورد
چشم تر میآورد، خونِ جگر میآورد
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لالهها دیده ولیکن همه پرپر دیده
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی