بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده