همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر