همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر