کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را