این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست