کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید