او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را