قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر