ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم