در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است