شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

هوای زیارت

چشمم به هیچ پنجره رغبت نمی‌کند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمی‌کند

شاید هنوز بندۀ خاکم که گنبدت
من را به آستان تو دعوت نمی‌کند

مولا نگو که این پر و بال شکسته را
باران مرهم تو شفاعت نمی‌کند

دیگر کبوتر دل من آب و دانه را
جز با کبوتران تو قسمت نمی‌کند

آخر بدون مرحمت چشم‌های تو
این خسته را خدا هم اجابت نمی‌کند

خواندی مرا، وگرنه بدون اشاره‌ات
قلبم چنین هوای زیارت نمی‌کند