ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام