رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت