ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی