وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو