کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
حرکت از منا شروع شد و
در تب کربلا به اوج رسید
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
کیست او؟ آنکه بین خانۀ خود
مکر دشمن مجاورش بودهست
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی