در مسجدالنبی چه مؤدب نشستهاند
از خلسۀ صبوح، لبالب نشستهاند
آیینه بود و عاقبت او به خیر شد
دل را سپرد دست حسین و «زهیر» شد
ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟