کتاب بود و به روی جهانیان وا بود
جواب هرچه نمیدانمِ جدلها بود
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
به کودکان و زنان احترام میفرمود
به احترام فقیران قیام میفرمود
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت