در مسجدالنبی چه مؤدب نشستهاند
از خلسۀ صبوح، لبالب نشستهاند
ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟