«یا صاحبی فی وحدتی» یاور ندارم
با تو ولی باکی از این لشکر ندارم
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی