بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
با جان و دل آورده اگر آوردهست
خورشید دو تا قرص قمر آوردهست
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده