شگفتا راه عشق است این، که مرد جاده میخواهد
حریفی پاکباز و امتحان پسداده میخواهد
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را