آهسته میآید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیهام... بال و پرم آنجاست
آن روزها دیوار هم تعبیری از دَر بود
در آسمان چیزی که پَر میزد، کبوتر بود...
با هم صدا کردند ماتمهای عالم را
وقتی جدا کردند همدمهای عالم را
از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگهای این دنیا روان هستید
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت