حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است