با من بیا هرچند صبرش را نداری
یک جا مرا در راه تنها میگذاری
امشب که ماهِ آسمان پرتوفشان است
با حُسن خود چشم و چراغ کهکشان است
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
وادی به وادی میروم دنبال محمل
آهستهتر ای ساربان! دل میبری، دل
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را میبیند آن چشمی که باز است