از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
دل در حرم تو خویش را گم کردهست
یعنی عوض گریه تبسم کردهست
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم