شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

زاویه نگاه‌های شاعران به تصویر دست سردار شهید سلیمانی

زاویه نگاه‌های شاعران به تصویر دست سردار شهید سلیمانی

شهادت سردار عطر سیب دارد. این رایحۀ شهادت در شب جمعه است؛ بوی امام حسین(علیه‌السلام) می‌دهد و بوی کربلا. سیب مثال مناسبی است تا بحث را با آن شروع کنیم.
سؤال: چه تعداد شعر می‌توان در مورد سیب سرود که مضامین آن‌ها تکراری نباشد؟ به این معطر خون‌رنگ از چه زوایای متنوعی می‌توان نگریست؟
در موارد این‌گونه که سوژه در ظاهر واحد است، یکی از راه‌های دچار نشدن به کلیشه و پرهیز از گفتن حرف‌های تکراری، تغییر زاویه نگاه است. تکنیکی که در کنار طاقت‌فرسا بودن، نتیجه‌ای شگرف به همراه دارد و از تلاش‌های ذهنی شاعر برای رسیدن به نگاه تازه پرده برمی‌دارد.
در گشت و گذاری که بین باغستان کتاب داشتم به کتابی برخوردم که شاعر سعی کرده بود از زوایای مختلف به این میوه نگاه کند و هر نگاه تازه را در قالب شعر کوتاهی ثبت کند، مجموعا ۱۲۷ شعر. جذاب بود و کلنجار برانگیز. مگر به سیب از چه زوایایی می‌توان نگاه کرد؟
تفاوت طعم سیب ترش و شیرین، تقسیم آن از لحاظ رنگ‌بندی به سبز، زرد و قرمز، معروف بودن سیب برخی شهرها، تشبیه گونه به سیب قرمز، تشبیه چانه به قسمت پایین سیب که از آن به سیب زَنَخدان تعبیر می‌کنند، شباهتش با انگور در ساخت سرکه، صدای سیب در زمان خوردن و تفاوتش با صدای بقیه میوه‌ها، تفاوت سیب با سیب‌زمینی، استفاده از آن در قالب ضرب‌المثل برای شباهت دو فرد «مثل سیبی که از وسط نصف شده باشد»، یا ضرب‌المثل دیگری که می‌گوید «سیب را که بالا بیندازی هزار چرخ می‌خورد تا پایین بیاید» و... .
اگر بخواهیم نگاهی دینی به آن داشته باشیم می‌توان به بهشتی بودن آن اشاره کرد. همچنین وجود آن در ماجرای معراج و تأثیرش در ولادت صدیقه طاهره(علیهاالسلام). عدد ابجد آن ۷۲ است و در این عدد اشاره‌ای است عرفانی به تعداد شهدای کربلا که بنا بر قول مرسوم بین عامه، ۷۲ تن بوده‌اند. از عطر آن هم که گفتم، حال و هوای زیارت حرم سیدالشهداء(علیه‌السلام) دارد و روضه شب جمعه؛ بوی شهادت از آن می‌چکد. سیب مثال مناسبی بود تا منظور از زاویه دید را توضیح دهم و مقدمه خوبی بود تا به موضوع اصلی این یادداشت بپردازم.
تصویر دست جدا از پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم یک سوژه است؛ اما این شاعر است که می‌تواند از زوایای مختلف به این عکس پر مفهوم نگاه بیندازد و یک دنیا مضمون از آن دریافت کرده و با خلاقیتی که دارد ابیات تحسین‌برانگیزی بیافریند. عکاس عکسی می‌گیرد و شاعر خلاق از آن عکس، تصاویر متعدد خلق می‌کند که می‌تواند به اندازه همان عکس ماندگار شود. حال با هم به تماشای زاویه نگاه‌های مختلف شاعران می‌نشینیم تا از این همه واکنش عاطفی متفاوت و جهان‌بینی متنوع نسبت به این موضوع، حظّ هنری ببریم:

شباهت این دست با دست علمدار کربلا:
سینه‌زن‌ها! علقمه است اینجا، علمداری کنید
روضه سقاست، بسم الله رحمن الرحیم
فاطمه عارف‌نژاد
و
تو همیشه شهید بودی و حال
زنده‌تر از همیشه با مایی
با همین دست‌های غرقه به خون
تو علمدار فتح فردایی
محمدمهدی سیار
و
رد پای تو در تمام مسیر
به امام زمان قسم پیداست
ازعمود هزار و چندم راه
گنبد ساقی حرم پیداست
باز هم یاد دستت افتادم
احمد علوی

شباهت با بدن اربا اربای حضرت علی اکبر(علیه‌السلام):
ارباً اربا شدی به راه علی
تا در این جبهه باز جمع شویم
موج در موج در صف پیکار
چون صفوف نماز جمع شویم
محمدمهدی سیار

توسل به اهل بیت(علیهم‌السلام):
دست‌بردامان شاه تشنه‌کامان یافتند
دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است
سعید بیابانکی

نگاهی عرفانی و تعلیمی:
از سفر برگشت اما از تعلق‌ها رها
دست‌هایش را بدون آستین آورده بود...
مجتبی حاذق

حسن تعلیل ولایت‌مدارانه:
از آن شکوه فقط دست غرق در خونی
برای بیعت ما مانده بود از تن تو
حسن زرنقی

حسن تعلیل حماسی و تعبیری کنایی:
دستی از تو ماند باقی تا بگوید خصم را
با شهادت هم نخواهم از سرت برداشت دست
عباس خوش‌عمل کاشانی

حسن تعلیل احساسی:
یک عمر دلم غصه مولا خورده‌ست
تا حکم شهادت من امضا خورده‌ست
دانید چرا نشانی از دستم ماند؟
آن دست به خاک پای زهرا خورده‌ست
سیدرضا موید

حسن تعلیل مرثیه‌گونه:
آنقَدَر سوختۀ روضه انگشتر بود
ماند آخر فقط انگشت و عقیق یمنش
محمود حبیبی کسبی

شباهت بین انگشتر شهید بغداد و انگشتر شهید کربلا:
چه روضه‌ای‌ست مجسم، عقیق سرخ برایم
که حکم کرد از انگشتر امام بگویم
سیده فرشته حسینی

و
دستان تو روی خاک افتاد اما
انگشتر تو رفته به غارت؟ هرگز
احمد ایرانی‌نسب

و
مانند حسین رفتی اما... اما
انگشتری‌ات هنوز در دستت بود
سیداحمد حسینی (شهریار)

اشاره به خاتم بخشی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و توجه حضرت به ایتام:
بابای تمامی یتیمان بود او
انگشتری‌اش را به یتیمان بدهید
حامد اشتری

شباهت انگشتر سردار به خاتم سلیمان نبی(علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام):
سر جدا... پیکر جدا... این سرنوشت لاله‌هاست
خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است
سعید بیابانکی

اشاره به ملک سلیمان نبی(علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام):
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
سیدحمیدرضا برقعی

و
الا ای قاسم فتح درخشان! فتح دیگر کن
که خصلت‌های قاسم داری و خوی سلیمانی
در این میدان فراوان مدعی دیدم مگر آخر
نگین قدس را از دست اهریمن تو بستانی
علیرضا قزوه

نگاه حماسی و عزت‌مدارانه:
 این دست تو استعاره از بیعت ماست
انگیزۀ عاشقانۀ وحدت ماست
تاریخ پیام آخرت را فهمید:‏
این دست تو نیست پرچم عزت ماست
سیدمحمدامین جعفری

نگاه سیاسی با در نظر گرفتن مسائل روز:
انگشتر عقیق شهید ما
امضای حکم مرگ بر آمریکاست
علی‌محمد مؤدب

نگاه سیاسی و پرداختن به مقاومت اسلامی و اتحاد:
این دست یعنی دل بریدن از امان‌نامه
این دست یعنی دست رد بر هر چه بدعهدی
گیرم که دستی بر زمین افتاد؛ پا برجاست،
دستی که داده حاج قاسم با ابومهدی
محمدحسین ملکیان

و در آخر گره زدن این عکس با مسئله ظهور:
فردا که آفاق جهان یک دست بارانی‌ست
آری علم دست سلیمانی است! زیبا نیست؟
یوسف رحیمی

با مرثیه‌ای که در این عکس جاری است اشک ریختیم، با حماسۀ آن احساس عزت کردیم، از آن ولایت‌مداری، دشمن‌شناسی و بصیرت را فهمیدیم، انسایت را استشمام کردیم، درس اتحاد گرفتیم و دانستیم که آینده از آن ما است. همه این‌ مضامین در همین یک عکس جمع شده است.
اما آیا همه حرف در همین ابیات خلاصه می‌شود؟ مطمئناً خیر. شاعران دیگر نیز می‌توانند از همین شیوه برای خلق ابیات بدیع بهره ببرند. مثلاً مضمونی که از این تصویر به ذهن من می‌رسد، تشبیه این دست به معجزه «ید بَیضا»ی حضرت موسی(علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام) است:

وحشت فرعونیان از آن ید بَیضای اوست
وه چه نوری! جلوه‌های بی‌شمارش دیدنی‌ست
عباس همتی

پدیدآورنده