شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ای ولیّ عصر و امام زمان

ای ولی عصر و امام زمان
ای سبب خلقت کون و مکان

ای به ولای تو، تولّای ما
مهر تو آیینۀ دل‌های ما

تا تو ز ما روی نهان کرده‌ای
خون به دل پیر و جوان کرده‌ای

خیز و ببین ای شه دنیا و دین
کفر گرفته همه روی زمین

عالم ما عالم دیگر شده
آینۀ دهر مکدّر شده

خیز و بکش تیغ دو سَر از نیام
ای شه منصور پی انتقام

خیز و جهان پاک ز ناپاک کن
روی زمین پاک ز خاشاک کن

ای به تو امید همه خاکیان
بلکه امید همه افلاکیان

شمس و فلک شمسۀ ایوان توست
جنّ و ملک بندۀ دربان توست

مطلع وَالشّمس بود روی تو
مظهر وَالّلیل دو گیسوی تو

دیدۀ خلقی همه در انتظار
کز پس این پرده شوی آشکار

مُحتَجب از خلق جهان تا به کی؟
در پس این پرده نهان تا به کی؟

ما که نداریم به غیر از تو کس
ای شه خوبان تو به فریاد رس