بال سفر

این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت

از کربلا هرچه مصیبت داشت با خود برد
حتی کمی هم روضهٔ دیوار و در برداشت

عطر مدینه مثل بغضی بود بی‌پایان
جز حسرت باران شدن می‌شد مگر برداشت؟

در راه مکه با خودش سوغاتی از این شهر
قلب شکسته، جان خسته، چشم تر برداشت

هر روز را تا عید قربان نذر ذکری کرد
از ذکر «یا زهرا اغثنی» بیشتر برداشت

احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!
پل زد به سمت آسمان باهرچه در برداشت

در آسمان‌ها دید شد قربانی‌اش مقبول
وقتی که از جسم خودش آرام سر برداشت...