شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تولد دیگر

شور سفر کرب‌و‌بلا در سر توست
برخیز، گذرنامه، دو چشم تر توست
آغاز مسافرت، شروع عشق است
پایان سفر، تولّد دیگر توست

غم خُرد کنندۀ ستیغ کوه است
غم هرچه عمیق‌تر شود بشکوه است
در کرب‌وبلا بیا که غم‌های جهان
در سینۀ این شهرِ پر از اندوه است

ای خون خدا باز هوایی شده‌ام
هم‌رنگ نوای بی‌نوایی شده‌ام
عشق تو که فریادرَسَم شد، دیدم
با اشک غم تو کربلایی شده‌ام

هان ای دل مهرپرورِ صحراگرد
با هستی تو ضریح شش‌گوشه چه کرد؟
برخیز و پس از غسل زیارت در اشک
هفتاد و دو بار گِرد این کعبه بگرد

مهر تو در این سفر مرا توشه بس است
وز خرمن احساس تو یک خوشه بس است
از بین تمام آرزوها ما را
یک بوسه بر آن ضریح شش‌گوشه بس است

ای دست نیاز ما به سوی تو دراز
هم کعبۀ‌ امیدی و هم قبلۀ راز
پی بردم از آن حریم شش‌گوشۀ ناز
شش‌گوشۀ عالم به تو دارند نیاز