شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

رنگین‌کمان

ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...

به افطار در سفره‌ات مهر دیدند
از آن مهر رنگین‌کمان آفریدند...

شبانگاه در سجده اشکی چکاندی
از آن اشک، رود روان آفریدند

علی کاشت در خانه‌ات بوته‌ای گل
بهشتی از آن جاودان آفریدند

گرفتند تصویر یک لحظه‌ات را
کمی بسط داده، زمان آفریدند

تو در شش جهت انتهایی نداری
که نور تو را بی‌کران آفریدند

تو را قدر خواندند و راندند ما را
از آن رو تو را بی‌نشان آفریدند

تو را چون خدایت سروده‌ست، این شد
که در جوهر شعر «آن» آفریدند