ریحانه

ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت

ظاهراً گردانده زهرا دستۀ دستاس را
باطناً دور فلک بی اذن او گردش نداشت

نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی
از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت...

شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید
دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت

رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار
لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت...