شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شق القمر

تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد هم‌نفس مسیح در هر نفسی
این نور علی بود، که موسی چون دید
گفتا: «لَکَ آتٍ بِشَهابٍ قَبَسٍ»

بی عشق تو نخل آرزو بی‌قمر است
فیض تو مدام و لطف تو مُستمر است
از گردش چشمان تو شد ردّالشمس
اعجاز نبی اگر چه شقّ‌القمر است

ای روح کرم که مظهر احسانی
«آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی
خورشیدی و ذرّه پروری آیینت
آیینهٔ «هَل اَتی عَلَی الاِنسانی»