شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

لا حول و لا قوة الا بالله

در قبله‌گه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیت‌الله

از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
تا این‌كه ره وصال گردد كوتاه

مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
افكند خدای پرده بر سِرُّ الله

در بسته و دیوار به هم آمده بود
جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه

از راز و نیاز بنده و معبودش
در خلوت آن خانه نشد كس آگاه

در باز نشد گرچه بسی كوشیدند
هر دیده به صد سؤال می‌كرد نگاه

هرجا سخن از قصۀ بیت‌الله بود
افتاد حكایت حرم در افواه

نومید شدند و مات و حیران ماندند
تا باز مگر خدای بگشاید راه

تا این‌كه به پیش چشم حیرت‌زدگان
دیوار شكافت بار دیگر ناگاه

از بیت خدا برون یدالله آمد
لاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله

شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدند
تا آینه گَرد غم نگیرد از آه

با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
از بیت احد مهر درآمد با ماه

بوسند خلایق حجرالاسود را
چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه

خاموش حسانا كه مقام است بلند
ترسم بود این گفته كوتاه گناه