شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مهتاب در حجاب

آنان‌ که مشق اشک مرتب نوشته‌اند
با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند

آنان که بال گریه درآورده‌اند را
هم‌دوش انبیاءِ مقرب نوشته‌اند

این چند خط مختصر اما مفید را
هر روز خوانده‌اند که هرشب نوشته‌اند

تقدیر دو پیالۀ ما را هزار سال
پیش از شروع گریه، لبالب نوشته‌اند

تکلیف چشم‌های مرا از همان نخست
از روی اشک حضرت زینب نوشته‌اند

یعنی که تشنگی‌ام از این مشرب است و بس
یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس


ای دختر تجلی توحید، آمدی
ای ماه! روی دامن خورشید آمدی

ای لاله‌ای که قبل شکوفایی‌ات حسین
هرگز چنین شکفته نخندید، آمدی

هر چند در حجاب ولایت نهفته‌ای
روشن‌تر از تمام موالید آمدی

در خانۀ زمینی زهره از آسمان
ای ماه، ای ستارۀ ناهید! آمدی

راهی دراز را به هوای برادرت
باصد هزار آرزو، امید آمدی

از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب
پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب...


هر کس که از مقام تو سر دربیاورد
باید به پیشگاه غمت سر بیاورد

روز ولادت تو روا بود جبرئیل
یک سوره مثل سورۀ کوثر بیاورد

ای دخترِ بزرگ دو معصوم! مثل تو
دنیا نمی‌تواند دختر بیاورد

تنها ز مادر تو بیاید که دختری
با هیبت و جلالت حیدر بیاورد

این طبع شاعرانۀ حق بود، تا تو را
زینت برای زیبِ پیمبر بیاورد

مجموعۀ فضائل آل کسا تویی
گر هست معنی ششم إنّما، تویی


ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو
مشتاق حال راز و نیازت خدای تو

خالق یکی و عشق یکی و وفا یکی
نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو

وقتی که رو به قبله کنی جلوه می‌کند
در آسمان هفتم حق رد پای تو

ما نه، که بوده وقت نماز شبانه‌ات
چشم امام، ملتمس یک دعای تو

هرکس شهید عشق تو شد زنده می‌شود
باید بمیرد آن‌که نمیرد برای تو

در قدر، کس چنان تو جلیله نمی‌شود
هر بانوی عشیره، عقیله نمی‌شود...