شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

هرچه تقدیر تو فرماید

رحمت باران اگر سیل است یا موج بلاست
«هرچه هست از قامت ناساز بی‌اندام ماست

ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست»
هرچه تقدیر تو فرماید همان فرمان‌رواست

پر شتاب و لاابالی، بی‌درنگ و ناگهان
سیل آری سیل آری سیل عین اژدهاست

اژدها رحمی ندارد بر صغیر و بر کبیر
اژدها این سیل بنیان‌کن عجب خوش اشتهاست

یک نفر می‌گوید این تأثیر آه رودهاست
آن‌طرف‌تر یک نفر می‌گوید این چوب خداست

سیل پیش اشک مسکین قطره آبی بیش نیست
از علی همّت بجو، دست علی مشکل‌گشاست

اربعینی‌ها به امداد ضعیفان آمدند
نیمه‌شب اطراف موکب ردّپایی آشناست

تربتی از کلّ أرضٍ کربلا در کشتی است
سیل، خاموش است آن‌جایی که مصباح الهداست