شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چه می‌شود این‌بار...

به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید

اگر چه تشنۀ یاری، ‌امید و بیم نداری
اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید

هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد
ولی چه می شود این‌بار، بی‌سوار نیاید

مباد آن‌که بیاید عطش به کشتن طفلان
مباد آن‌که عمویی سرقرار نیاید

بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد
بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید

خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل
سه‌شعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید

خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری
به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید

بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری
کنار قافله‌، ای کاش نیزه‌دار نیاید