کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
میان قبرها یک گوشه را گلزار میخوانند
کسی تا گل نباشد سمت این گلدان نمیآید
به یادت مانده روزی را که گفتی ای پسر! با عشق
کسی که میرود سمت خطر، آسان نمیآید
پسر رفت و تو با اندوه جانکاهی به خود گفتی
که جز رخت سفر رختی به این گردان نمیآید
عصای دستت از دست تو رفته، خوب میدانی
که این یوسف سلامت جانب کنعان نمیآید
نشستی کنج خانه سالها، بیشک به این خانه
دگر نامی به غیر از کلبۀ احزان نمیآید
شلوغیهای بعد از جنگ را دیدی، خدا را شکر
صدای گریهات تا آن سوی ایوان نمیآید
نشستی، صبر کردی، صبر کردی، طاقت آوردی
اگر که عاشقی درد است پس درمان نمیآید
اگر حتی زمانی نام میدانی به نامش شد
یقین داری جوانت دیگر از میدان نمیآید