رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست