امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد